اونکه یه وقتی تنها کسم بود
تنها پناه دل بی کسم بود
تنهام گذاشت و رفت از کنارم
از درد دوریش من بیقرارم
هوم ههوووووم
خیال میکردم پیشم میمونه
ترانه عشق واسم میخونه
خیال می کردم یه همزبونه
نمیدونستم نامهربونه
هوم هووووووم
با اینکه رفته اما هنوزم
از داغ عشقش دارم میسوزم
فکر و خیالش همش باهامه
هرجا که میرم جلو چشامه جلو چشامه
دلم میخواد تا دووم بیارم
رو درد دوریش مرحم بزارم
اما نمیشه راهی ندارم
نمیتونم من طاقت بیارم
نمیتونم من طاقت بیارم
9 امتیاز + / 0 امتیاز - 1392/06/19 - 20:59
دیدگاه
sofiya

1392/06/19 - 21:30
Mostafa

خواستم بگم که زحمتشو صوفیا کشید
ممنون از پست زیبات ;)

1392/06/19 - 22:50
NILOoofar

ممنون

1392/06/24 - 21:36